اگر برای شناخت حقایق اسلام به مقایسه و تطبیقی نیاز باشد و اگر لازم باشد که به حقیقت ها و واقعیت های امروز جهان،که در بیرون از مرزهای اسلام می گذرد،برای نشان دادن اصالت اسلام و زنده بودن حقایق اسلام،استشهاد کرد و اگر برای جلب افکار نسل جوان و روشنفکر امروز خودمان که از مذهب دور می شوند،لازم باشد که ثابت کنیم که بسیاری از انسانهای پیشرفته و مکتب های مترقی و افکار انسانی عصر ما به حقایق و شعائری رسیده اند که از هزار و چهارصد سال پیش،در قرآن و سنت و مکتب و امامت و متون اسلامی ما وجود دارد،نباید به سراغ فیزیکدانها و شیمیست ها و سازندگان جت و آپولو و دانش الکترونیک و سیستم مخابرات بین کرات و ...رفت،که اسلام،فلسفه و علم نیست،رسالت است!
اسلام،برای نجات مردم از جهل و ظلم آمده است و آزادی مستضعفین زمین و استقرار عدالت در زندگی و رستگاری انسانی...و بنابراین باید برای اثبات و انطباق و استشهاد،به سراغ روشنفکران مسئول جهان رفت و ایدئولوژی های پیشرفته و نهضت های اجتماعی که پیام دارند،رسالت دارند و برای نجات مردم و هدایت جهان و تحقق عدالت در زمین شعار دارند.رسالت را باید با رسالت ها سنجید.برتری های اسلام را باید با بررسی ادیان گذشته و مکتب های اجتماعی و ایدئولوژی های انسانی و ملی و طبقاتی حال،کشف کرد،آنها که وارث فلسفه و علوم ابوعلی سینا و رازی و غزالی و ابن رشد و ملاصدرا و ... هستند،حق دارند که به سراغ ارسطو ها و افلاطون ها و انیشتین ها و برگسون ها و حتی پاسکال و پوانکاره و کُخ و پاستور و ... بروند؛اما کسانی که به رسالت محمد(ص) و رویهء علی(ع) و دعوت قرآن و رهبری امام و تاریخ ائمه و خلفا و قیام کربلا معتقد هستند،نمی دانم،در آکادمیای افلاطون و نسبیت انیشتین و حتی کیپ کندی و پایگاه ساترن پنج! چه می کنند؟
اشتباه اصلی این است که اینان اسلام را با فلسفه و علم و حتی تکنولوژی یکی گرفته اند!و امروز هم نمی دانند که روشنفکران - چه در جامعهء خود ما و چه در هر کجای دنیا – با تحصیلکرده ها فرق دارند.روشنفکر ما انسان مسئولی است - حتی بیسواد - که در دنیا،به دنبال هدایت می گردد و آرمان اجتماعی و ایمان رسالت،و به سراغ مکتب های سن سیمون و پرودون و مارکس و پله خانف و ژان ژورس و...نهضتهای انسانی،اجتماعی،ملی،طبقاتی،امریکای لاتین و خاور دور و میانه و افریقا...و انقلابات ضد استعماری،ضد استثماری،ضد نژادی،ضد طبقاتی می رود...
ادامه دارد...